خاطرات یک گیشا
نویسنده:
آرتور گلدن
مترجم:
مریم بیات
امتیاز دهید
این داستان، با احساسی به معنی واقعی کلمه، که پرفروشترین پرفروش ها بوده است، اولین تجربه نویسنده به شمار می رود. داستان با اصالتی بدون خدشه و غنایی بی نظیر، شرح اعترافات واقعی یکی از معروفترین گیشاهای ژاپن، نیتا سایوری است.
خاطرات یک گیشا داستان دو خواهر ژاپنی است که بعلت فقر به شخصی فروخته میشوند و داستان حول زندگی خواهر کوچکتر بنام سایوری است. اینکه او را از کوچکی تربیت میکنند که در آینده یک گیشا شود ، چیزی مثل ساقی یا مهماندار مردان که طی مراسمی خاص صورت میگیرد و نیاز به آموزش دارند. همه وقایعی که سایوری در درازای رمان از سر میگذراند به خاطر علاقه ای است که از نوجوانی به کسی به نام «رییس» دارد. سایوری متوجه عشق و دلبستگی زیادش به رئیس میشود. ولی در ادامه، آنچه که از رییس مشاهده میکند بی تفاوتی اش در برابر توجهات سایوری است.....
بیشتر
خاطرات یک گیشا داستان دو خواهر ژاپنی است که بعلت فقر به شخصی فروخته میشوند و داستان حول زندگی خواهر کوچکتر بنام سایوری است. اینکه او را از کوچکی تربیت میکنند که در آینده یک گیشا شود ، چیزی مثل ساقی یا مهماندار مردان که طی مراسمی خاص صورت میگیرد و نیاز به آموزش دارند. همه وقایعی که سایوری در درازای رمان از سر میگذراند به خاطر علاقه ای است که از نوجوانی به کسی به نام «رییس» دارد. سایوری متوجه عشق و دلبستگی زیادش به رئیس میشود. ولی در ادامه، آنچه که از رییس مشاهده میکند بی تفاوتی اش در برابر توجهات سایوری است.....
دیدگاههای کتاب الکترونیکی خاطرات یک گیشا
ممنون از امکان دانلود
(گی) در کلمه گیشا به معنی هنر و در کل این کلمه یعنی هنرمند یا فرد صاحب هنر! در فرهنگ ژاپن گیشا روسپی نیست. شخصی است که در مجالس بزم وظیفۀ سرگرم کردن و پذیرایی از مردان را با رقص و آواز و تعریف خاطرات و لطیفه بر عهده دارد (اما در عمل تفاوت چندانی با روسپی ندارد گرچه خود تفاوت قائلند)
زندگی بسیار سطحی و کسل کننده ای از گیشاها به تصویر کشده شده بود با آینده ای کاملا نامشخص. (البته داستان جذاب است، زندگی گیشاها در حالت واقع جذاب نیست. آراستن هر روزه برای رفتن به مهمانی های یکنواخت و سرگرم کردن دیگران با تعریف داستانهای بی مزه). اکثر گیشاها به خاطر فقر فروخته می شوند و بنا بر جمله ای که یکی از گیشاها به کررات در کتاب نقل کرده که: ما گیشا شدیم چون چارۀ دیگری نداشتیم
من این کتاب رو تا صفحه 390 خوندم، همین دیشب. من فرهنگ ژاپن و خیلی از خصوصیات اخلاقی اونها رو دوست داشته و دارم ولی خوندن این کتاب تأثیر خوبی روی من نداشت و ذهنیت من رو نسبت به این فرهنگ تحت تأثیر قرار داد، این زنباره گی ها و افتخار به اون که به نحوی فضای این کتاب رو تشکیل میده، اصلاً باورم نمیشه ولی گویا واقعیت داشته. البته این رو هم بگم که با خوندن این کتاب به ارزشهای مذهبی و ملی خودمون و غیرت و مردانگی این آب و خاک خیلی بیشتر از پیش معتقد شدم و اعتقاد دارم که خداوند بزرگ بهترینها را به این ملت هدیه کرده، حالا بماند که ما قدر و ارزش اون رو فهمیدیم یا نه! اما دیگه نمی خوام به خوندن اون ادامه بدم.
ترجمه هم بی نظیر بود
داستانی با احساسی واقعی که انسان را وادار به تحسین می نماید .